اگر «پشتیبان» داشته باشند احساس امنیت بیشتری می کنند.
وقتی بیمارانم این سوال را از من می پرسند، اغلب به رابطه ای خارج از رابطه ای که به آن متعهد هستند فکر می کنند یا قبلاً درگیر آن هستند. عامل بیرونی ممکن است شامل صمیمیت فیزیکی باشد یا نباشد ، اما قطعا نیازمند بررسی مجدد منابع کلی آنها برای مقایسه هر دو رابطه است.
همانطور که برای تقسیم زمان، انرژی، در دسترس بودن، امور مالی، وابستگی عاطفی و خطرات آسیب رساندن به دیگران در هر دو ارتباط، تلاش می کنند، متوجه می شوند که این وضعیت برای مدت طولانی غیرقابل تحمل است. با این حال، آنها نمی توانند هر یک از این دو رابطه را رها کنند. آنها از من می پرسند: “مشکلی برای من وجود دارد که همزمان عاشق دو نفر هستم و نمی توانم هیچ کدام را رها کنم؟”
این موقعیتها و درگیریهایی که با آنها همراه است، چندان غیرعادی نیستند. با این حال، بسیاری از افراد در روابط متعهدانه معتقدند که باید بتوانند تمام نیازهای خود را تنها با یک نفر برآورده کنند. وقتی نمی توانند احساس می کنند در حال شکست هستند.
این فرض که عشق واقعی فقط می تواند بین دو نفر در یک زمان باشد یکی از عوامل کمک کننده است. اکثر مردم هر بار یک نفر را با تمام وجود دوست داشته اند، البته به صورت متوالی. زمانی که آنها با هم همپوشانی دارند، تعارضات رخ می دهد. به شریکی که در یک زمان عاشق بیش از یک نفر می شود، به دلایل زیادی به طور کلی نگاه مثبتی ندارد.
فرهنگ، عمل دینی، امتیازات و انتظارات جامعه در رابطه با داشتن بیش از یک رابطه در یک زمان نیز در این مورد وجود دارد. مخالفت با هنجارهای اجتماعی همیشه هزینه دارد، و اگرچه ممکن است فرد با شکستن آنها کنار بیاید، اما همیشه احتمال گرفتار شدن و عواقب همراه با این مورد وجود دارد.
اگرچه اغلب با شک و تردید به آن نگاه می شود، روابط باز نیز وجود دارد، که در آن هر دو نفر در یک شراکت توافق دارند که دیگران نیز می توانند در رابطه حضور داشته باشند. اگرچه افرادی وجود دارند که می توانند از حسادت و احساس در اولویت قرار گرفتن خودداری کنند، بسیاری از کسانی که فقط بخشی از این روابط چندگانه بوده اند، زمانی که خود را خواهان شخصی می دانند که دیگران را نیز می خواهد، دچار پریشانی می شوند.
آنچه واضح است این است که هر فرد در هر زمان از زندگی خود منابع بسیار زیادی دارد و توزیع آنها به گونه ای که نیازهای رابطه اولیه خود را حفظ کند در حالی که به دیگری بها می دهد دشوار است. اگرچه این امر به ویژه زمانی صادق است که یک رابطه از دیگری مخفی بماند، اما در روابط باز نیز می تواند مشکل ساز باشد. زمان، انرژی، در دسترس بودن و عشق زیادی برای دور زدن وجود دارد. که کار را بسیار سخت می کند.
متأسفانه، این مثلث های عاشقانه معمولاً در طول زمان پایدار نیستند و اکثر آنها پایان خوبی ندارند. این مهم است که اگر شخصی تصمیم می گیرد بیش از یک رابطه را حفظ کند، بداند که چرا تصمیم گرفت وارد موقعیت شود و در صورت کشف، چه اتفاقی می افتد.
بررسی دلایل روابط خارج از ازدواج
من از آن دسته از بیمارانم که در این موقعیتها زندگی کردهاند پرسیدهام که چرا احساس میکنند با افزودن عشق دیگری به زندگیشان، رابطه اصلی خود را به خطر میاندازند در اینجا شش مورد از رایج ترین دلایلی که آنها با من به اشتراک گذاشته اند آورده شده است.
1- من نمی توانستم در یک رابطه به همه چیزهایی که می خواستم برسم و نیازهایم ارضا نمی شد. حتی زمانی که شریک اصلی خود را عمیقاً دوست دارید، همچنان می توانید در برابر فرصت های دیگر (ارتباط با پارتنر دیگر) آسیب پذیر شوید. اگر از گرسنگی و نیازهایی رنج می برید که با گذشت زمان بر شدت آن افزوده می شود، ممکن است نتوانید مقاومت کنید اگر فرصتی پیش بیاید.
شاید شما نتوانسته اید مهارت ها و صراحتی را با شریک زندگی خود توسعه دهید که به شما امکان می دهد ناامیدی های فزاینده خود را قبل از اینکه نیاز به انجام آن ها داشته باشید با آنها در میان بگذارید.
2- فکر میکردم هر رابطه، دیگری را تقویت میکند. شما واقعاً باور داشتید، یا شاید هم منطقی بودید، که برآورده کردن خواستههایتان و بهبود زندگیتان با یک رابطه دوم باعث میشود بیشتر بتوانید شریک اصلی خود را دوست داشته باشید. این ممکن است در ابتدا اتفاق افتاده باشد، زیرا احساس میکنید تازه و سرزندهتر شدهاید، اما با گذشت زمان، احتمال اینکه در رابطهای که فدا میکنید، ناراضیتر شوید، بیشتر میشود.
3- من هرگز قصد خیانت به شریکم را نداشتم و فقط بی گناه در حال معاشقه بودم . اما از کنترل خارج شد و بعد نتوانستم آن را رها کنم. شما ناامیدانه در تلاش بودید که تنها با ایجاد دوستیهای گرمتر، رضایت را پیدا کنید. سپس، گاهی اوقات در یک لحظه، رابطه دوم از خط گذشت و احساساتی را تجربه کردید که قبلاً نداشتید. در حال حاضر، شما درگیر یک خیانت شده اید و باید انتخاب کنید، اما این چیزی نیست که شما می خواهید.
می دانید کاری که انجام می دهید نتیجه معکوس خواهد داشت، اما قدرت قطع ارتباط را ندارید. شما می دانید که به سمت دردسر می روید، اما نمی توانید متوقف شوید.
4- در صورت پایان یافتن رابطه اولیه ام، این به من احساس امنیت بیشتری می دهد که بدانم پشتیبان دارم. ممکن است این هدف ناخودآگاه شما بوده باشد ، بدون اینکه متوجه شوید. ممکن است نگران این بوده باشید که رابطه اولیه شما متزلزل بوده و برای هیچ یک از شما محقق نمی شود. با احساس اضطراب در مورد آینده ای نامشخص، در حال ایجاد یک رابطه پشتیبان هستید که اگر رابطه فعلی شما از هم بپاشد، از شما استقبال خواهد کرد.
5- باید اعتراف کنم که از مخالفت با هنجارها و شکستن الگوی همیشگی خود که همیشه درست است، هیجانی به من دست داد. شاید درگیر شدن در یک رابطه دوم، چه فانتزی یا واقعی، برای شما رهایی بخش بود، زیرا با انتخاب امنیت به جای ماجراجویی، گزینه های خود را در تمام زندگی محدود کرده اید. اکنون دیگر نمیخواهید کاری را که قرار است شمارا محدود کند انجام دهید و این وضعیت به شما کمک میکند که کارهای دیگری را امتحان کنید.
6- در گذشته زمانی که شرکای من به رابطه پایان داده اند، بارها صدمه دیده ام. اکنون، با وابسته نبودن تنها به یک رابطه، مطمئن می شوم که کنترل خود را در دست دارم. اگر سابقه ناراحتی در رابطه دارید، ممکن است نتوانید تنها در یک رابطه راحت باشید. یادگیری پذیرش این موضوع در خود و صادق بودن در مورد آن با شرکای احتمالی می تواند آزادی را ایجاد کند که شاید هرگز نتوانید آن را تجربه کنید. باز بودن شما را از تضادهای نیاز به خیانت به دیگری برای به دست آوردن آنچه نیاز دارید نجات می دهد.