شما هم اکنون میتوانید به پادکست روانشناسی با موضوع باورهای غلط گوش دهید:
موضوع این قسمت:
باورهای غلط
در ارتباط با افکار و باورهای غلط دو عنصر کلیدی موثرند :
۱- انتظار و توقع (از آدمها، از پیشامدها ، از موقعیت ها و… )
۲- خطاهای شناختی
زمانی که فکر ما به سمت و سوی غلطی حرکت کنه و ما مدام افکار اشتباهمون رو مرور کنیم این افکار غلط به مرور زمان به یک باور سفت و سخت تبدیل میشن و احتمالا دیگه قضاوتهامون رنگ و بوی منطق نداره .
چند مورد از خطاهای شناختی :
۱- استنباط دلبخواهی :
یعنی ما از رفتارها ، حرفها و اتفاقات ، معنی مورد نظر خودمون رو برداشت میکنیم ، در صورتیکه اگر به حقیقت موجود در بطن مسئله آگاهی پیدا کنیم ، متوجه میشیم که چقدر برداشت ما با حقیقت متفاوت بوده
۲- باید اندیشی :
یعنی برای مسائل مختلف به کرّا «باید-نباید» تعیین میکنیم ؛ اینجا ما دچار خطای شناختی شدیم
۳- تعمیم دادن افراطی :
تعمیم افراطی یعنی یک اتفاق جزئی رو کلی سازی بکنیم و اونرو به تمام اوقات تعمیم بدیم ؛ تعمیم افراطی دادن هم افراد و موقعیتهایی خارج از خودمون رو شامل میشه و هم در نسبت به خودمون ممکنه اتفاق بیفته که بسیار آسیبزا ست .
۴- ذهن خوانی :
یعنی گویا ما فکر افراد را ما حدس میزنیم یعنی مدام توی ذهنمون سناریو میچینیم ، در صورتی که این ذهن خوانی اگه کنترل نشه به نشخوار فکری تبدیل میشه و اون موقع خیلی سخت میتونیم از چنگالش رها بشیم
۵- پیشگویی : توی پیشگویی ما بدون دلایل و شواهد کافی و یا منطقی یک رویدادی رو پیشبینی منفی میکنیم ( و یا حتی بیش از اندازه مثبت)
باورهایی که در ما نهادینه شده ، در صورتیکه از سر خطاهای شناختیمون باشن میتونه خیلی زیاد آسیب زننده باشه.
چند مورد از باورهای غلط رایج توی زندگیهامون :
۱- فکر میکنیم که زندگی مسابقه است در صورتیکه ما باید به بهای سلامت روانمون گاهی اوقات خیلی جسورانه یک سری از مسابقههای زندگی رو رها کنیم
۲- فکر میکنیم که دوست ما باید تا ابد دوستمون بمونه و خب البته طبیعیه که نخوایم دوستامون رو از دست بدیم اما ما نمیتونیم آدم مناسب یک سال پیش رو همچنان هم با خودمون ادامه بدیم و بیاریم توی آیندهای که مشخص نیست دیگه اون آدم براش مناسب هست یا نه
۳- فکر نکنیم که به تنهایی میتونیم مهارت زندگی یاد بگیریم و یا مشکلاتمون رو حل کنیم بلکه لازمه از تراپیست و یا متخصص اخلاق کمک بگیریم و به طور مرتب باهاش در تعامل باشیم
۴- فکر نکنیم که باید به تمام اهدافمون برسیم چرا که موفقیتها و شکستهای ما در طول مسیر اتفاق میافته و این مسیره که ما رو بزرگ و پخته میکنه ، سعی کنیم بجای هدف قرار دادنِ نتیجه ، طول مسیر و تلاشمون رو به تنوان هدف اصلی مدنظر قرار بدیم
۵- از مخالفت کردن یا «نه» گفتن خجالت میکشیم یا فکر میکنیم که اگر چنین کاری کنیم دیگه دوست داشتنی نیستیم اما لازمه بدونیم که هر فرد باید سبک جرئت ورزی و قاطعیت مخصوص خودش رو داشته باشه و نه اینکه در برابر هر خواسته ای از اطرافش«چشم» بگه .
۶- طبق یک سری شاخصهها آدمها رو قضاوت میکنیم و فرصت نمیدیم به اون شخص تا از اصل وجودش و رفتارش در طول زمان اون رو بشناسیم ، فراموش نکنیم که خیلی از تصورات ذهنی ما کلیشههایی هستند که بهمون القا شدن ، مثل اعتقادات مذهبی متفاوت ، سبک پوششهای متفاوت و خیلی از موارد این چنینی…
۷- فکر میکنیم کسی که شفاف احساساتش رو بروز میده و یا حتی به راحتی گریه میکنه ، آدم ضعیفیه ؛ در صورتیکه صداقت و قدرت یک آدم دقیقاً به اینه که ترسی از بیان و ابراز احساساتش نداشته باشه چرا که ماسک زدن روی احساساتمون و مخفی کردن اونها دهها برابر انرژی روانی بیشتری ازمون میگیره
پس یادمون باشه که اگه توی مسیر رشد فردی هستیم به خودمون حق اشتباه کردن بدیم ، خودمون رو بیشتر دوست داشته باشیم و از بیان ناراحتیمون ، مخالفتمون و گفتن حرفمون نترسیم.
لازمه که تمرین کنیم تا هر روز بتونیم نسبت به قبل، ورژن بهتری از خودمون رو بسازیم.